آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

کوچولوهای قشنگ من

دوستام تو مهد کودک رستاک

منم چند تا دوست تو مهد کودک دارم اوليش اميد ، چون خيلی دوسش دارم و با هم حسابی جوريم . من فعلا چون کوچولو هستم بهش ميگم امو یه معذرت خواهی بهش بدهکارم چون چنگش زدم بعديش آرشام ، پسر خوبيه دوسش دارم سايا و کيانا هم دوستام هستن ، از من کوچيکترن اما با هم دوستيم اسم مربیم خاله الهه بود ، وقتی رفت خيلی ناراحت شدم آخه از 6ماهگی مربيم بود . خيلی دوسش دارم ، الان خاله مژگان و خاله سحر هستن ، خاله مژگان به من ميگه جيگر کیه ؟ منم ميگم من ...
30 بهمن 1390

دوستام تو مهد کودک

بچه ها ميدونيد اسم دوستای من چیه : اردلان : پسری تپل و خيلی سرزبون دار ، برام سی دی  پلنگ صورتيشو آورد . باربد : پسری خيلی شيطون ، برام گوشواره خريده ، خيلی خوشگله النا : دختری مهربون و با ادب اميرشايان : کوچولو بوديم همش دعوا مي کرديم اما الان خوبيم ساناز و  نازنين زهرا مربيمونم سارا جون بود ، اگه ميگم بود چون که عروسی کرد رفت ، الان حميده جونه ...
30 بهمن 1390
1